جدی ، سخت کوش ، خوش مشرب در حد امکان ، سمج در پیدا کردن و حل مشکلات ، در رفاقت از چیزی دریغ ندارم ، اجازه سوء استفاده به هیچکس نمی دهم ، .....
ادامه...
استان گیلان، از استانهای شمالی ایران است. دربارهٔ نام گیلان و معانی واژهٔ گیل، نظرات متفاوتی ابراز شدهاست. لغتنامه دهخدا، واژهٔ گیلان را برگرفته از «گیل»، بهاضافهٔ پسوند مکان «ان»، به معنای محل سکونت گیلها دانسته و افزودهاست که صورت این واژه در زبان پهلوی، گِلان (Gelan) و نزد یونانیها گِلای (Gelae) بودهاست. این استان، دارای مرز بینالمللی از طریق آستارا با جمهوری آذربایجان است که از شمال به دریای خزر و کشور آذربایجان، از غرب به استان اردبیل، از جنوب به استان زنجان و قزوین و از شرق به استان مازندران محدود میشود. مساحت گیلان ۱۴٬۰۴۴ کیلومترمربع و جمعیت آن طبق سرشماری ۱۳۹۱، ۲،۴۸۰٬۸۷۴ نفر است. گیلان دهمین استان پرجمعیت و بیست و هشتمین استان وسیع ایران است. تراکم جمعیت در این استان با ۱۷۷ نفر در هر کیلومترمربع جایگاه سوم را در ایران دارد.کلانشهر رشت با داشتن ۴۶ درصد جمعیت کل استان. مرکز و پرجمعیتترین شهر استان گیلان و دوازدهمین شهر پرجمعیت ایران و پرجمعیتترین شهر سه استان ایران در ساحل دریای خزر است. از دیگر شهرهای پرجمعیت این استان میتوان به ترتیب به شهرهای بندر انزلی، مهمترین بندر ایرانی در حاشیه دریای خزر، لاهیجان، تالش، لنگرود، رودسر، بندر آستارا، فومن و اشاره کرد. طبیعت گیلان، پوشیده از جنگل و دارای آب و هوای معتدل و مرطوب است. این استان شامل مناطق سرسبز شمال غربی رشتهکوه البرز و بخش غربی کرانههای جنوبی دریای خزر است. استان گیلان از سال ۱۳۴۴ در تقسیمات کشوری ایران به عنوان استان مستقل وارد شد. این منطقه پیش از آن ولایت گیلان و استان یکم خوانده میشد. سنت مقاومت در برابر اشغالگران موضوعی تکراری در نوشتههای نویسندگان و تاریخنگاران محلّی و ملیگرا میباشد (از جمله صادق هدایت، احمد کسروی، غلام حسین صادقی، محسن عزیزی). اینها گیلان را در طول تاریخ به گفتهی مینورسکی «پرچمدار ایرانگرایی (ایرانیسم)» میدانند.
زمینشناسی گیلان انتهای غربی رشته کوه البرز و بخش غربی جلگههای حاشیه دریای خزر ایران را دربر میگیرد. دره عرضی عمیق سفیدرود بین منجیل و امامزاده هاشم کمربند کوهستانی را قطع میکند. در شمال غرب، ارتفاعات تالش به صورت حوضهای پیوسته امتداد دارند و گیلان را از آذربایجان جدا میکنند. جز در انتهای شمالی در حیران واقع در انتهای دره آستاراچای که از ارتفاع ۱۶۰۰ متر فراتر نمیرود، ارتفاع همه آن مناطق بالای ۲۰۰۰ متر است و سه قله بالای ۳۰۰۰ متر بغرو داغ (۳۱۹۷ متر)، عجم داغ (۳۰۰۹ متر) و شاه معلم یا ماسوله داغ (۳۰۵۰ متر) دارد. در بخش شرقی و شمال شرقی آنها جریانهایی موازی به پایین به سوی دریا جریان دارد که منجر به الگویی شانهایشکل میشود. البرز غربی خود در شرق دره سفیدرود پهنتر و پرپیچوخمتر است و سه دامنه موازی دارد؛ نماینده جنوبیترین و پستترینشان در گیلان آسمانسرا کوه (۲۳۷۵ متر) در منطقه عمارلو ست؛ دامنه متوسط پیوستهتر است؛ از کوه درفک (۲۷۳۳ متر) تا کرم کوه (۳۳۸۹ متر) ادامه دارد، درحالی که دره عرضی پلرود کلاچای مشخصاً دامنه شمالی را به ناتشکوه (۲۳۸۷ متر) و کوه سمام یا سماموس (۳۶۸۹ متر) که بلندترین نقطه گیلان است تقسیم میکند. همه این کوهها ساختار زمینشناسی و تاریخ زمینساختی بسیار پیچیدهای دارند که آنها را به مجموعه ساختاری مرکز ایران مربوط میکند. لرزهخیزی بالا گواه فعال بودن فرایند کوهسازی ست، زلزله ۳۱ خرداد ۱۳۶۹، دو شهر منجیل و رودبار را تقریباً ویران کرد و حدود چهل هزار نفر را کشت و صدها روستا را تخریب کرد. بیش از ۴۰ رودخانه در گیلان جریان دارند که مهمترین آنها سفیدرود است. دیگر رودهای مهم گیلان کرگانرود، اسالم، دیناچال، شیوهرود، عملکنده، وزیرکنده، حسنکیاده، دهکا، چمخاله، کیانرود و پیلهرود هستند. گرچه همه این کوهها مساحت بیشتری از جلگهها دارند، ولی جلگهها مهمترین ویژگی خاص استان هستند و واژه گیلان هم اغلب به مناطق جلگهای یا خصوصاً به جلگه مرکزی اطلاق میشدهاست. این متوازیالاضلاع کمارتفاع، با پهنای ۳۵ کیلومتر و طول ۹۰ کیلومتر، ناهمگن بوده قابل تقسیم به دو بخش اصلی است: دلتای سفیدرود در شرق و جلگه فومن در غرب. اولی تماماً توسط سفیدرود، رودی با دبی بالا (۴۵۰ میلیون متر مکعب به طور میانگین) و محتوای آبرفتی بالا ایجاد شدهاست. در بالای رود محتوای آبرفتی قدیمی غلیظ وجود دارد، ولی در پایین آن، شمال آستانه، رود اغلب دارای لای و گل میشود، و مسیرش از مسیر سابق شمال شرقیش که در زاویه برجسته دشت در دستک به دریا میپیوست عوض کرده و در حال حاضر به سوی شمال جریان یافته و دلتای زنده کوچکتری هنگام پیش رفتن به دریا بین زیباکنار و بندر کیاشهر میسازد. جلگه فومنات در غرب رسوبات آبرفتی دریایی و خطوط شنی ساحلی را با رسوبات فراوان ناشی از رودخانههای پرشمار سرازیر از ارتفاعات تالش میآمیزند. آنها مستقیماً به دریا نمیرسند، بلکه در تالاب انزلی یا یک خروجی به دریا جمع میشوند از لای ساحل شنی خط ساحلی جمع میشوند تالاب در نتیجه رسوبگذاری مستمراً در حال کوچک شدن و پست شدن بودهاست. در مقابل، جریانات شمال تالش و شرق گیلان که حتی از پلرود هم پرآبترند به اندازه کافی برای خنثی کردن عمل جریان ساحلی رونده بسوی شرق آبرفت نمیآورند، و نمیتوانند جز یک روبان باریک منطقه کمارتفاع تنها با پهنای چند کیلومتر بین آستارا و سفیدرود و در شرق قاسم آباد با پهنای حدود ۱۰ کیلومتر در دهانه پلرود پیرامون کلاچای بسازند. با آغاز سدهٔ بیستم میلادی در حفاریهای تپه مارلیک (که قدمتی ۳۰۰۰ ساله دارد) ظروف سفالین، مجسمههای کوچک از طلا، نقره و برنز و اسلحههای برنزی و آرامگاه پادشاهی از همان دوران به همراه مجموعهٔ قابل توجهی از جواهرات کشف شد که طرز ساخت این اشیا و فراوانی طلا و نقره در این آثار باستانی، خبر از خبرگی سازندگان و ثروتمندی مردمان این سرزمین در گذشته میدهد. پیش از میلاد در کرانه دریای کاسپین اقوامی همچون کاسپیها و کادوسیها و آماردها ساکن بودهاند.کاسپیها در طول سواحل جنوب غربی دریای خزر زندگی میکردند. اینکه آیا آنها شمال یا جنوب رود کورا هم زندگی میکردند مشخص نیست. کاسپیها باید ایرانی یا شدیدا تحت تاثیر فرهنگ ایرانی باید دانسته شوند. به نظر میرسد که گیلها (گیله مردان) که جنگجو ذکر شدهاند، حدود قرن اول یا دوم قبل از میلاد، وارد ساحل جنوبی دریای خزر و غرب رود آماردوس (بعدها سفیدرود) شدند و همراه با دیلمیان در آنجا سکنی گزیدند. این دو نوعی گویش ایرانی شمال غربی تکلم می کردند که تا حد زیادی برای سایر فارسی زبانان قابل فهم نبود. آنها احتمالاً از منطقه داغستان آمدهاند و جایگزین کادوسیان شدهاند. متعاقباً از رود آماردوس هم گذشتند و به همراه دیلمیان جایگزین آماردیها شدند. از آنها هم مانند دیلمیان به عنوان مزدوران شاهان ساسانی نام برده شده ولی به نظر نمیرسد تحت فرمان مؤثر آنان درآمده باشند. شهر گیلها در نزدیکی دریا بود. کاسپیها خودشان ظاهراً به کوهها سوق داده شده بودند. سپس در شرق، کادوسیان میزیستند که ظاهراً با گیلها آمیخته بودند و از ساحل تا کوه سکنی داشتند. آماردیها در آمل اقامت داشتند. کادوسیان قبیلهای ایرانی بودند که بنا بر استفان بیزانتی بین دریاهای خزر و سیاه و بنا بر استرابو در کرانه جنوب غرب دریای خزر و جنوب ارس بین آلبانی در شمال و ماردی در شرق یعنی در بخش کوهستانی مادیه پیرامون پاراچوآتراس میزیستند. گفته شده نینوس شاه آشوری آنان را شکست داد. در دوره مادها آنان آشکارا قادر به حفظ استقلالشان بودهاند و حتی گفته شده در دوره آرتئس وقتی یک پارسی به نام پارسد که از مادها گریخته بود (برادر زن رهبرشان)٬ مجبور شان کرد با مادها بجنگند. شاه مادها را شکست دادهاند. بنابراین کادوسیان هرگز تابع شاهان ماد نبودهاند و فقط این کوروش بود که گفته شده داوطلبانه فرمانبردارش شدند. بنابر گفته گزنفون٬ او هنگام مرگ پسرش را ساتراپ مادها ارمنیان و کادوسیان کرد. تا قرن هفتم میلادی٬ گیلان در منطقه نفوذ هخامنشیان٬ سلوکیان٬ اشکانیان و ساسانیان قرار داشت که بر ایران تا قرن هفتم میلادی حکمفرمایی می کردند. فتح ایران بدست اعراب باعث ظهور تعداد زیادی سلسلههای محلی در گیلان شد. اسکندر موفق به فتح گیلان نشد. نوشتههای دوران آغازین ساسانی و منابع عربی در قرون وسطی از تلاش اولین افراد خاندان ساسانی٬ اردشیر اول و شاپور اول برای تسخیر تمام ایران حکایت میکنند. تا زمان شاپور اول تمامی حاکمان محلی برکنار شده بودند و فرزندان شاپور جایگزین آنها شده بودند. از جمله بهرام که بر گیلان حکم میراند.حدود فتوحات اردشیر را نمیتوان با دقت تعیین کرد . اکثر مناطق پارتی ، شامل حکومتهای تابع از ساسانیان اطاعت کردند . بنا به گفته طبری ، پادشاهان کوشان و توران در شرق به اردشیر گرویدند ، اما در غرب ، و جزایر خلیج فارس و بحرین ، لشکرکشی انجام شد و این مناطق فتح شدند . اینکه گیلان و مناطق ساحلی خزر به اردشیر پیوسته باشند غیر محتمل است چونکه عنوان گیلانشاه برای اولین بار در دوران شاپور اول ظاهر شد. مناطق حاشیه خزر مادیه یک منطقه جغرافیایی و قومیتی متمایز ایران را شکل میدادند و به استقلال سیاسی گرایش داشتند. نامه تنسر نشان میدهد شاه گشناسب، در ابتدای دوره ساسانی شاه گیلان، دیلم و رویان، طبرستان و دماوند بوده است. منطقه، یک پادشاهی تابع و بعدها استان کوههای پتشخوارگر (فرشواذگر) را شکل میداد. شهر اصلیش، رشت (سایرو پولیس)، باید بر سر راههای پارتی به ارس و آتورپاتکان بوده باشد. مسیحیت از طریق این راه میتوانسته از قرن دوم به بعد به گیلها رسیده باشد گرچه تازه از قرن ششم به بعد اسقف نشین شدهاست. جاده ماه در جنوب از طریق شادشاپور (قزوین)، قابل دسترسی بود. از آنجا که از دوره هخامنشیان و ساسانیان، گیلان با خاندانها و فرمانروایان محلیش تقریباً همیشه مستقل بود، دین زرتشتی و کلنیهای نسطوری توانست برای مدت طولانی در آن دوام آورد. در ۵۳۳ از گیلان همراه با آمل به عنوان پایگاه کشیشی نسطوری نام برده شدهاست. گفته میشود خاندان دابویگان هم پیش از رفتن به مازندران از گیلان نشات گرفتهاست.
هوشنگ نصیری
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 11:57 ق.ظ
آقای هوشنگ خان نصیری با سلام و احترام ، این پست جدید شما - که از آن بوی نوستالوژی نیز به مشام می رسد - در پس زمینه ی آن تم موسیقی اصیل گیلانی ، کم دارد . امید است جبران شود . وبلاگ :" در انتظار بهار " .
سلام و سپاس از حضورتان ... به روی چشم .. انشاالله در بخش دوم این پست جبران خواهد شد پایدار باشید
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
آقای هوشنگ خان نصیری
با سلام و احترام ،
این پست جدید شما - که از آن بوی نوستالوژی نیز به مشام می رسد - در پس زمینه ی آن تم موسیقی اصیل گیلانی ، کم دارد . امید است جبران شود .
وبلاگ :" در انتظار بهار " .
سلام و سپاس از حضورتان ...
به روی چشم .. انشاالله در بخش دوم این پست جبران خواهد شد
پایدار باشید